من او را رها کردم
تا او خود را دریابد
و چقدر سخت است
عزیزترینت را رها کنی
اما من انقدر اورا دوست دارم
که او را رها می خواهم برای همیشه
رها از تمامی بندها و زنجیرها
هرچند او هیچگاه در بند من گرفتار نبود
چرا که من خود اینگونه خواستم
و هیچگاه به خاطر همیشه بودن با او
برای او بندی نساختم
اما او........
در بند خود گرفتار بود...
ای کاش از خود رها شود
همانگونه که من با او ازبند خود رها شدم !
گاهی آرزو می کنم...
کاش هرگز نمی دیدمت تا امروز غم ندیدنت را بخورم!!!
کاش لبخندهایت آنقدر زیبا نبودند که امروز آرزوی دیدن یک لحظه
فقط یک لحظه از لبخندهای عاشقانه ات را داشته باشم!
کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمی شد تا امروز
چشمان من به یاد آن لحظه بهانه گیرند و اشک بریزند!
کاش حرف های دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با خود نگویم
" آخه او که میدونست چقدر دوستش دارم!!!!"
کاش حرف های دلت را بهم نگفته بودی تا که امروز با خود نگویم
" من که می دونم چقدر دوستش داره..."
کاش...کاش...کاش...